نویسنده : best
ژانر : عاشقانه
تعداد صفحات : 453
خلاصه :
رمان عاشقانهی زیتون داستان دختری را روایت میکند که پس از ۹ سال به کشور خود ایران برمیگردد…او با دیدن هر گوشهای از شهر خاطرات تلخ گذشته برایش زنده میشوند تا اینکه… دانلود رمان epub
قسمتی از متن رمان :
هواپیما کمی خلوت شده بود.ساعت مچیم رو نگاه کردم، ساعت به وقت تهران باید ۳ صبح میبود.توجهم به همهمه اطرفم جلب شد، مردم عجله داشتن که پیاده شوند، به کجا چنین شتابان؟!بلند شدم و شال دور گردنم رو روی سرم گذاشتم.کیف دستیم رو از بالای سرم برداشتم و به سمت درب خروجی حرکت کردم.به مهمانداران هواپیما نگاه کردم و با لبخندی از کنارشان گذشتم.
یادش به خیر بهم میگفتند که برو دنبال این کار و مهماندار هواپیما شو، منم میگفتم که علاقهای به این شغل ندارم…کیفم رو توی دستانم جا به جا کردم…به زبان انگلیسی گفت خوش آمدید، با سر جوابش رو دادم…پاهایم رو از در بیرون گذاشتم.حالت تهوع به سراغم اومد، بوی سوخت هواپیما وقتی که صبحانه نخورده بودم همیشه حالم رو دگرگون میکرد.یادش بخیر اگر (buse) الان اینجا بود میگفت خوب غذایت رو میخوردی…از پله ها پیاده شدم.کمی از سرما لرز کردم، باد سرد دی ماه…کمربند پالتوم رو محکم کردم، پایم رو به سالن ورودی گذاشتم.
خوب این هم وطنم…صدای زنی در سالن فرودگاه پیچید که میگفت پرواز شماره ۴۵۷ هواپیمایی ترکیه از استانبول اکنون به زمین نشست، نحوهی حرف زدنش برام جالب بود…(hakan) ازم پرسیده بود که نمیترسی داری برمیگردی؟گفتم: ۴ ماه بعد دوباره برمیگردم همین جا…_اگه ببیننت؟به چشمان نگرانش نگاه کردم و گفتم: ۹ سال گذشته و من دیگه یک دختر بچه بی پناه ۱۹ ساله…
دانلود رمان برای موبایل و تبلت با فرمت apk
دانلود رمان برای ایفون با فرمت epub
دانلود رمان برای موبایل و کامپیوتر با فرمت pdf
کسب درامد از اینترنت بدون سرمایه
.توجه: لطفا در صورتی که این رمان دارای محتوای غیر اخلاقی بوده و یا شما صاحب این اثر بوده و از پخش آن رضایت ندارید، لطفا از طریق کامنت همین پست ما رو مطلع کنید. با تشکر
بهترین رمان عاشقانه ایرانی از نظر خوانندگان,دانلود جدیدترین رمان های 97,دانلود جدیدترین رمان های ایرانی,دانلود جدیدترین رمان های عاشقانه,دانلود جدیدترین رمان های نودهشتیا,دانلود جدیدترین رمان های پلیسی,دانلود رمان,دانلود رمان pdf,دانلود رمان اندروید,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان با لینک مستقیم,دانلود رمان با پایان خوش,دانلود رمان جدید,دانلود رمان جدید 97,دانلود رمان جدید نودهشتیا,دانلود رمان طنز,دانلود رمان طنز و کلکل,دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان عاشقانه 97,دانلود رمان عاشقانه pdf,دانلود رمان عاشقانه با لینک مستقیم,دانلود رمان عاشقانه برای اندروید با فرمت Apk,دانلود رمان عاشقانه جدید,دانلود رمان عاشقانه جدید apk,دانلود رمان مخصوص گوشی های اندروید,دانلود رمان نودهشتیا,دانلود رمان های ارباب رعیتی,دانلود رمان های عاشقانه اربابی,دانلود رمان های عاشقانه معروف,دانلود رمان های نودهشتیا,دانلود رمان های همخونه ای عاشقانه,دانلود رمان های کل کلی جدید,دانلود رمان کلکلی,دانلود پرخواننده ترین رمان های نودهشتیا,دانلود پرطرفدارترین رمان های عاشقانه,رمان,رمان ایرانی,رمان ایرانی 98ia,رمان ایرانی pdf,رمان ایرانی عاشقانه,رمان عاشقانه,رمان عاشقانه جدید,رمان نودهشتیا
داÙÙÙد ر٠ا٠زÛتÙÙ pdf
دانلود کتاب در پاسخ بدخواهان اثر احمد کسروی دانلود رایگان کتاب در پاسخ بدخواهان اثر احمد کسروی درباره کتاب بیشتر …
سوم مرداد سال ۹۸ استارت سایت زده شد لطفا تا تکمیل شدن آرشیو سایت ما را یاری فرمایید . ما قصد داریم تا با قرار دادن دانلود رایگان کتابها با کیفیت مناسب به صورت پی دی اف و آنلاین گامی اساسی در افزایش سرانه مطالعه کشور برداریم. دانلود کتاب از سرور های ما به صورت نیم بها خواهد بود و در مصرف اینترنتتان صرفه جویی خواهد شد. همچنین شما عزیزان می توانید با دانلود و نصب app سایت بر روی گوشی های هوشمند ، ازسایت بازدید فرمایید
خلاصه رمان حادثه : نوینسده : مجتبی نور شمسی نمیدونم ازکجا شروع کنم قصه ی تلخ سادگیم رو….نمیدونم چرا قسمت می کنم روزهای خوب زندگیم روچرا تو اول قصه همه دوستم میدارن وسط قصه میشه سر به سر من میزارن…
رمانکده را در رسانه ها دنبال کنید…
جهت دریافت آخرین مطالب منتشر شده ایمیل خود را وارد نمایید.
تمامی حقوق مطالب وب سایت رمانکده محفوظ و هر گونه استفاده از کتابهای قرار داده شده بر روی سایت رمانکده به هر نحوی (انتشار از طریق اپلیکیشن های موبایل، کپی بر روی سایت و وبلاگ ها حتی با ذکر منبع و…) ممنوع می باشد و با متخلفین طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای برخورد می شود. و تیم رمانکده هیچ گونه رضایتی از قرار دادن فایل رمان ها در تلگرام و …. ندارد و از نظر اخلاقی کار صحیحی نیست.©
دانلود رمان سورنا در مورد پسریه به اسم سورنا به قول شما داستان جدید…اون پسر خودش رو به عنوان خلافکار جا زده وپلیسه پدرش اسفندیار که سورنا اون رو نمیشناسه خلافکاره وعقده ایی اون ادمای زیادی رو به طرز وحشتناک میکشه …سورنا ناخواسته وارد باند پدرش میشه در همون بین با ایسان اشنا میشه واون […]
دانلود رمان دنیای آشفته من داستان در مورد یه دختر تخس و یکدنده، لجباز و خودسر ، عصبی و دیوونه،حساس و زودرنج، پرتوقع و خودخواه ، منطقی و واقعیت گراست 😐 …فک کنم درست توصیفش کردم? …خلاصه نمیگم ولی این رمانم جنبه طنز دارهو ماجراهای تلخ و شیرینی رو شرح میده که هانیه دختر داستانم […]
دانلود رمان دور از انتظار رها بزرگی تک دختر میلاد بزرگی و سیما زند و هم چنین نتیجه یه عشق گرم و پر از مشکلات هست . رها تا ۱۹سالگی از خیلی واقعیت های زندگی پدر و مادرش بی خبر هست تا این که بعد از کشته شدن مادرش دفتری رو پیدا میکنه که قسمتی […]
دانلود رمان باران بی قرار سوشا بارانا را توآعوشش گرفته بود و اشک میریخت ، سوشا بارانا رو از خودش جدا کرد و از شیشه کوچک به درون اتاق چشم دوخت، پزشک دستگاه شوک را کنار گذاشت و مشغول چک کردن دوباره وضعیت کلاله شد ، سوشا مات زده به صحنه نگاه میکرد پزشک معالج […]
دانلود رمان جرات یا حقیقت؟ دختری به اسمِ الناز از خانواده ای معمولی با دغدغه هایِ یک زندگیه عادی. سرِ یک دنده بودن، در یک بازی کودکانه راهی رو انتخاب میکنه که توش علامت سوال زیاد هست… پایان خوش رمان: جرات یا حقیقت ؟ نویسنده: nafas _me ژانر: عاشقانه / کلکلیدانلود رمان epub
دانلود رمان من پسر نیستم خلاصه: مها دختری که با تغییراتی به وضوح در ظاهرش، وارد عمارت بزرگ هخامنش در لندن میشه! ظاهری منحصر به فرد. با ظاهر یک مذکر! اما رئیس عمارت برای چی به دنبال یک بدل میگرده؟ دست آخر، قصه مهای در ظاهر پسر و افراد داخل عمارت چی میشه؟ […]
دانلود رمان رخ (داستان کوتاه) شنیدی میگن چه دردی میکشه ادمی که با سایه اش درد ودل میکنه وقتی هوا ابریه؟؟؟؟ ساده از این جمله نگذر، شاید زندگی فرصت دیوونگی رو یکبار به ادم بده ، بیا گاهی وقتا دیوونه باشیم ، اخه میدونی دنیای دیوونه ها خیلی با مزه اس ، اونم با […]
دانلود رمان تو تمنای منی کاش زندگی یه برنامه یهویی میچید مثلا خیلی یهویی تو خیابون جلو روم سبز شی تو که من رو نمیشناسی ولی من تمام جز جز صورتت رو از حفظم اون موقع که میخواستی عذر خواهی کنی وقتی بهم میخوردی یه دل سیر نگاهت میکردم اونقدر نگاهت میکردم که ساعت […]
دانلود رمان اینجا که من ایستاده ام این داستان در مورد زندگی متفاوت دختریه که با آدمهای خوبی رو به رو نمیشه و سعی میکنه با احساسات و اتفاقهای بد زندگیش کنار بیاد و از آدمهایی که دوستشون نداره دوری کنه اما اونطور که دوست داره پیش نمیره و البته این خیلی هم برای […]
دانلود رمان زوال اطلسی ها گلاره دختر تنها و افسرده ای است…گذشته ی تاریک و بدی دارد. انقدر سیاه و زشت که سعی دارد فراموشش کند. بلاخره و همان طور که می خواهد یک اتفاق، زندگیش را عوض می کند و باعث می شود فرشته ی نجات و مرد زندگیش را پیدا کند… مردی […]
Error: Access Token is not valid or has expired. Feed will not update. This error message is only visible to WordPress admins
There’s an issue with the Instagram Access Token that you are using. Please obtain a new Access Token on the plugin’s Settings page.If you continue to have an issue with your Access Token then please see this FAQ for more information.
امروز مطلب جدیدی ارسال نشده است
نام رمان : رمان پارک
به قلم : ice girl
حجم رمان : 3.02 مگابایت پی دی اف , 1.52 مگابایت نسخه ی اندروید , 152 کیلو بایت نسخه ی epub
تعداد صفحات : 223
دانلود رمان epub
خلاصه ای از داستان رمان:
رمان پارک،در مورد دختر شیطونیه به نام آرتمیس.یه روز بر خلاف میل خودش و
البته به اسرار دوستاش مجبور میشه بره پارکی که پاتوق دوستاشه.
اونجا پسری رو میبینه که حرفای خوبی درموردش نمیزنن،
ولی آرتمیس داستان ما،حرفای مردم رو باور نمیکنه و ..
فرمت رمان:pdf,apk,epub
دانلود رمان رمان پارک از icc girl با فرمت pdf
دانلود رمان رمان پارک از icc girl با فرمت apk
دانلود رمان رمان پارک از icc girl با فرمت epub
اَه.حوصلم پوکید…مدرسه ها هم که تموم شد.حالا تابستونی چه نوع گِلی بریزم تو سرم؟
حوصلم سر میره که.بذار فعلا یه زنگ به شادی بزنم.
( من آرتمیس کاویانی،17 سالمه.یه داداش 19 ساله ی خُل و چِل دارم به اسم آرتا.بابام بهراد.مامانم آذر.
4 تا دوست صمیمی دارم:
دلارام،شادی و شایان که دوقلو اَن و بهار که واسه رشته ی بازیگری رفته ترکیه..
ما یه اِکیپ هستیم:من و آرتا…دلارام…شادی و شایان…بهارم که فعلا نیستش.
آرتا هنوز بهار رو نمیشناسه،فقط میدونه تو اکیپمون یه فردی به اسم بهارم هست.
آخه بعد از اینکه بهار رفت ترکیه،آرتا به اکیپمون اضافه شد.من و شادی و دِلی 17 سالمونه؛
آرتا که گفتم 19 سالشه و شایانم 19 و بهارم 18.بهار دو سال جهشی خوند و یک سال هست که میره دانشگاه.
9ساله با هم دوستیم.بچه های خوبین.هممون به چشم خواهر و برادری بهم نگاه میکنیم.
حداقل من که اینجوریم،دیگه بقیرو نمیدونم.)
گوشیو برداشتم و به شادی زنگیدم.
– الو…
– بــــــه بـــــــــه؛سلام شادی خانوم.حال و احوال؟چطوریایی؟
– بــــــــــــه سلـــــــوم آرتی جونم.خوبم.تو خوبی؟مدرسه که تموم شد رفتی حاجی حاجی مکه دیگه؟
– مرسی منم خوبم.نه بـــــاو حاجی حاجی مکه چیه؟حوصلم سریده بود،گفتم بهت بزنگم.
– دست شما درد نکنه دیگه.رسما گفتی ما دلقکیم.مرسی مرسی،نظر لطفته خواهرم.
– خفه بینیم باو…راستــــــی…
– ها،چیه؟
-کارنامه هارو کی بریم بگیریم؟
-فردا.
– چـــــــــی؟جداً؟
– هــــــوی.چته چرا داد میزنی؟آره جداً.
-وای یادم رفته بود.
-یادت میموند جای تعجب داشت.
– مرض…حالا چه ساعتی بریم؟
– تا ساعت 11 هستن.9 بریم؟
– آره آره.به دِلی (دلارام) هم خبر بده.
– باوش.
– خب،اَمری اَوامِری؟
– از اولم امری نبود.بای.
– کوفت.بای.
اوه اوه.فردا باید کارنامه های درخشانمونو بگیریم.درسم خوبه.
همیشه معدلم 19 به بالا میشه.20 نمیشه،ولی از 19 پایین نمیاد.ولی بازم استرس دارم.
همون موقع مامان صدام کرد واسه شام.تو راه که داشتم میرفتم،مامانم گفت:
– بی زحمت آرتا رو هم صدا کن.تو اتاقشه.
رمان پارک از ice girl
رمان حافظهی شخصی از رها امینی نام کتاب:حافظهی شخصی نویسنده: رها امینی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 996 خلاصهی داستان: سایه موهوم گذشته…
رمان مانلی از فریبرز یدالهی نام کتاب: مانلی نویسنده: فریبرز یدالهی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 95 خلاصهی داستان: این رمان عاشقانهای است…
رمان طلوع در سرزمین خدایان از الی نجفی نام کتاب: طلوع در سرزمین خدایان نویسنده: الی نجفی ژانر: تاریخی، عاشقانه ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 383 خلاصهی…
رمان تا نگردی آشنا از لیلا.م نام کتاب: تا نگردی آشنا نویسنده: لیلا.م ژانر: اجتماعی، عاشقانه ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 929 خلاصهی داستان: قصهی تا…
رمان سلین نام کتاب: سلین نویسنده: سحر کریمی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 174 خلاصهی داستان: سلین داستان دختریست که بیآنکه بخواهد، متهم…
سلام نویسنده عزیز برات آرزوی موفقیت میکنم رمانت خوبه چند تا اشکال جزئی داره که اونم طبیعیه …
به هر حال خدا قوت خسته نباشی
رمان خوبی نبود… البته واسه نویسنده آرزوی موفقیت دارم ولی راستش از رمان دومش(پایان قصه ی ما) هم دل خوشی ندارم!!!بابا آخه ما چیکار به مارک کفشای شما داریم هی آل استار آل استار!!!!!!! یه ذره محتوای سنگین بدین به داستان… یه چیزی که بعد از یکی دو سال باز یاد آدم بمونه
واااقن افتضاح بود
چرارمزميخواد؟الان چ كدي بايدبزنم
سلام
فایلا رمز نمیخوان
از برنامه adobe reader استفاده کنید
چرا جاوا نمیذارین
سلام من می خواهم بقیه داستان بخونم نمیشه
سلام فایل رمان کامله.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
وبسایت رمانسرا از اردیبهشت 1393 در جهت ترویج فرهنگ کتابخوانی و همچنین دسترسی راحتتر علاقهمندان به کتاب شروع به کار کرد.
تمام حقوق مادی و معنوی برای رمانسرا محفوظ است.
دانلود رمان رمان پارک از icc girl با فرمت pdf
امروز مطلب جدیدی ارسال نشده است
نام رمان :رمان کلاله
به قلم :نگار
حجم رمان : 2.09 مگابایت پی دی اف , 1.08 مگابایت نسخه ی اندروید , 0.96 مگابایت نسخه ی جاوا , 334 کیلو بایت نسخه ی epubدانلود رمان epub
خلاصهای از داستان رمان: داستان زندگي دختري به نام كلاله، داستان زندگي دو دختر ،دو خواهر ، مثلث عشقي و اتفاقاتي كه ممكنه براي هر انساني رخ بده… فرمت رمان:pdf,apk,java,epub
روي تختش نشسته و پايي كه روي پاي ديگرش انداخته را تاب مي داد…تختش را كنار ديوار گذاشته كه هر وقت مي نشست ، تكيه اش را به ديوار مي زد . باز هم با استرس و ناراحتي پاهايش را تاب داد . صداي كامليا به گوشش خورد : ـ كلاله ….كلاله كجايي ؟ … جوابي نشنيد اما باز با سرخوشي صدايش كرد : آهاي كلاله ….آهاي لاله ي عاشق كجايي ؟ در اتاقش باز شد و بين در كامليا را ديد با يك لبخند گشاد . نيمچه لبخندي زد براي خالي نبودن عريضه و دوباره سرش را پايين گرفت و يك پايش را تاب داد. انگشت قلمي و باريكش را دور طرح بلوزش مي كشيد و خودش را سرگرم كرده بود كه كامليا خودش را داخل اتاق انداخت و روي تخت نشست و گفت : ـ كجايي دختر ؟ وقتي جوابي نشنيد دستش را جلوي چشمان او چندبار تكان داد و گفت : هوووووي …هااااااي عمو با تو ام. كلاله آهي كشيد و گفت : كامليا حوصله ندارم تنهام بگذار… كامليا دستش را روي قلبش گرفت و دست ديگرش را طرف او گرفت و شروع كرد مسخره بازي در آوردن : ـ آه نه ….اي عشق من …هرگز …هرگز تنهايت نمي گذارم ….محال است . كلاله خنده اش گرفته بود . وقتي مي خنديد روي گونه هايش چال مي رفت . دست كامليا را پس زد و گفت : ـ نكن كامي … كامليا يك پايش را كه از تخت آويزان مانده بود را بالا آورد و كف هر دو پايش را به هم چسباند….عادت داشت به اين حالت مي نشست و گفت : عزيزم چال گونه تو بخورم ، نگران نباش … گونه هاي كلاله از نفس هايش پر و خالي شد بعد دوباره شروع كرد انگشتش را روي طرح بلوزش كشيدن. كامليا گفت : خودم باهات همه جا مي يام ، كلاس نقاشي ، كلاس موسيقي ، كلاس ، شنا ، اسب سواري ، خر سواري ، الاغ سواري ، ….. و خودش خنده اش گرفت و گفت : غم نخور ، ميام باهات … ـ كي دل و دماغ كلاس رفتن داره ؟ و دوباره آه كشيد . كامليا نگاهش كرد براي خواهرش نگران بود اما نمي تونست لبخند نزند . آن دو دو نقطه ي مقابل هم بودند ، چه از نظر قيافه چه از نظر رفتار . هر چند كه كلاله هم دختر خوش اخلاقي بود اما فعلاً ناراحت بود . نتايج كنكور آمده و او هيچ جا قبول نشده بود با خودش زمزمه كرد “هيچ جا ، هيچ جا!!!” ـ اين قدر خودت رو عذاب نده كلاله جان . ـ آه كامليا نمي تونم …يك سال بايد بمونم ، حالا كي ديگه حوصله ي درس خ و ندن داره ؟ ـ نه اينكه اين سال خيلي خ و نده بودي …. ـ به هر حال تو طول ترم كه درس خ و نده بودم …هرچه فاصله بيافته بدتر مي شه …. ـ نگران نباش ، يا امسال درس مي خ و ني و سال ديگه تو كنكور قبولي يا اينكه درس نمي خ و ني و دانشگاه آزاد قبولي …. و ريز ريز خنديد . كلاله براي خودش بلند گفت : حداقل اگر راه دور مي زدم قبول بودم …. فكر هاي بيخودي به مغز كوچيكت مي رسه ها … ـ چرا ؟؟؟ ـ آخه تو راه دور دوام مي آوردي ؟ هلاك مي شدي كه …. با حرص رو به خواهرش گفت : خب بهتر از اينه كه يك سال برم …. و با خودش تكرار كرد : حيف شد …يك سال رو از دست مي دم . ـ برو بابا دلت خوشه ها …همش يك ساله ديگه …..تو الان 18 سالته تا 100 سالگي وقت داري . كلاله به خواهرش كه شكمش را گرفته و مي خنديد گفت : پاشو برو بيرون ببينم . ـ چرا پاچه مي گيري ؟ ـ برو بيرون كامي حال و حوصله ندارم … ـ ولي من تا تورو روي فرم نيارم نمي رم بيرون …. كلاله رويش را برگرداند و گفت : فكر كن …هر روز ، هر روز خ و نه بموني و در و ديوار رو نگاه كني … ـ آره والله در و ديوار هم از بس تو رو ديدن حالشون بهم خورد …. رمان کلاله منبع:www.forum.98ia.com
رمان حافظهی شخصی از رها امینی نام کتاب:حافظهی شخصی نویسنده: رها امینی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 996 خلاصهی داستان: سایه موهوم گذشته…
رمان مانلی از فریبرز یدالهی نام کتاب: مانلی نویسنده: فریبرز یدالهی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 95 خلاصهی داستان: این رمان عاشقانهای است…
رمان طلوع در سرزمین خدایان از الی نجفی نام کتاب: طلوع در سرزمین خدایان نویسنده: الی نجفی ژانر: تاریخی، عاشقانه ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 383 خلاصهی…
رمان تا نگردی آشنا از لیلا.م نام کتاب: تا نگردی آشنا نویسنده: لیلا.م ژانر: اجتماعی، عاشقانه ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 929 خلاصهی داستان: قصهی تا…
رمان سلین نام کتاب: سلین نویسنده: سحر کریمی ژانر: عاشقانه، اجتماعی ناشر: رمانسرا تعداد صفحات: 174 خلاصهی داستان: سلین داستان دختریست که بیآنکه بخواهد، متهم…
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
وبسایت رمانسرا از اردیبهشت 1393 در جهت ترویج فرهنگ کتابخوانی و همچنین دسترسی راحتتر علاقهمندان به کتاب شروع به کار کرد.
تمام حقوق مادی و معنوی برای رمانسرا محفوظ است.
دانلود رمان کلاله از نگار با فرمت pdf
By (:Poker_79|2021-04-29T11:50:50+00:00آوریل 29th, 2021|آیفون (EPUB), اندروید (apk), توصیه شده مدیر, رمان PDF, عاشقانه|
نویسنده :م_مطلق
ژانر :عاشقانه ،طنز
تعداد صفحات :
خلاصه :
-نازگل دختر زحمت کشی ای که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته …
By (:Poker_79|2021-04-29T11:51:09+00:00آوریل 28th, 2021|آیفون (EPUB), ازدواج اجباری, اندروید (apk), توصیه شده مدیر, دانلود رمان کلکلی, رمان PDF, عاشقانه|
نویسنده : الهام.ح
ژانر :عاشقانه ،اجباری ،کلکلی
تعداد صفحات :530
خلاصه :
همه چیز برای من یک بازی بود.. یک بازی تلخ و اجباری..اصلاً نمیدونستم با این بازی چی به سر خودم و اون بیچاره میاد..فقط برام آبروی بابام مهم بود..اما اون بیچاره..!! تقصیری نداشت.. مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود..سکوت…!!صدای خرد شدن غرور و احساس و شخصیتشو میشنیدم..اما..کاری از دستم برنمیومد..خودمم بازیچه بودم! این لکه ی ننگی بود که داشت آبروی چندین ساله ی بابامو میبرد..چاره ای نبود..! نمیدونستم تا کی باید همدیگر رو تحمل کنیم..اما بد کردم باهاش! خیلی بد! اما هر چی بود..باید خودمو آماده ی یه زندگیه جهنمی و شوم که در انتظارم بود میکردم.. خودمو به تقدیر سپردم..هر چه بادا، باد….!!….پایان خوش
دسته بندی ( ژانرها )
دانلود رمان epub
دیدگاهتان را بنویسید