![دانلود رمان معشوقه فراری استاد بدون سانسور pd دانلود رمان معشوقه فراری استاد بدون سانسور pd](http://dl.molisy.ir/wp-content/uploads/20210413/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%B4%D9%88%D9%82%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA-pdf.jpg)
در این وقت از شب از وبسایت رمان خون همراه شما عزیزان هستیم با “ دانلود رمان معشوقه فراری استاد ” با سبک رمان عاشقانه امیدواریم دوست داشته باشید همراه ما باشید
خلاصه رمان »
همونطور که میدویدم به ساعت نگاه کردم.
آخ خدا، برفنا رفتم، ساعتو!
من به تو چی بگم آقاجون آخه؟ الان اگه استاد مثل چی پرتم کنه بیرون من چیکار کنم؟
فقط سه روز از دانشگاه اومدنم گذشته، این دیر اومدنم یعنی از همین اول سال بینظمی که ازشم به شدت متنفرم.
به در کلاسم که رسیدم نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم ضربان قلبمو آرومتر کنم.در نیمه باز بود واسه همین یه نگاه اجمالی به داخل کلاس انداختم.
اولین چیز به صندلی استاد نگاه کردم که دیدم یه پسر جوون همونطور که سرش توی گوشیه روش نشسته.
دستمو روی قلبم گذاشتم.
آخ خدایا شکرت، انگار این دفعه شانسم خوب از آب دراومد استاد نیومده.
پسره چه راحتم روی صندلی استاد نشسته، چقدر پررو!
دانلود پارت 1 تا 11 با لینک مستقیم
پارت 12 تا 38 با لینک مستقیم
دانلود رمان معشوقه فراری استاد بدون سانسور pd
پارت 39 – 40
پارت 41 – 42
پارت 43
پارت 44
پارت 45 اخرین قسمت
دانلود فصل دوم رمان با نام معشوقه جاسوس
رمان های که دیگر کاربران خوانده اند »
دانلود رمان پرستار شیطون
رمان استاد متجاوز من
رمان دیو و دلبر
رمان ارباب اردلان
رمان عروس صد روزه
رمان همسر دوم خان زاده
رمان تدریس عاشقانه
رمان ناپدری هوس باز
رمان رعیت کوچولوی من
رمان خان زاده
دانلود رمان خانزاده هوس باز
رمان دختر حاج آقا
دانلود رمان ازدواج اجباری
دانلود رمان حرارت تنت
رمان دانشجوی شیطون بلا
سلام فصل بعد رمان معشوقه فراری استاد رو کی میزارید. ممنون
سلام کلیک کنید
سلام برای فصل دومش هرکار میکنم مینویسه خطای 404 چیکار کنم
تصحیح شد مجدد چک کنید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
دانلود پارت 1 تا 11 با لینک مستقیم
اخمش غلیظتر شد و تا خواست حرفی بزنه محدثه سریع گفت: مخالفت بیمخالفت، همگی امشب میریم بیرون. معترضانه گفتم: محدثه!…
لبخند محوی روی لبش نشست و چشمهاشو باز کرد. – اوایل مهر بود، اولین کلاسی بود که با من داشتی،…
#معشوقهی_فراری_استاد #پارت۱ #مـطـهـره همونطور که میدویدم به ساعت نگاه کردم. آخ خدا، برفنا رفتم، ساعتو! من به تو چی بگم…
نوشته تصادفی
ژانویه 16, 2020
آخرین مطالب, رمان معشوقه فراری استاد
0
لبخند محوی روی لبش نشست و چشمهاشو باز کرد. – اوایل مهر بود، اولین کلاسی بود که با من داشتی، دیر رسیدی و فکر کردی استاد نیومده. خندید و ادامه داد: همینطور سرتو انداختی پایین و اومدی توی کلاس، وقتی ازت پرسیدم اینجا در نداره گفتی داره، منو با یکی از دانشجوها اشتباه گرفته بودی. سرم تیری کشید که چشمهامو …
ژانویه 16, 2020
آخرین مطالب, رمان معشوقه فراری استاد
0
اخمش غلیظتر شد و تا خواست حرفی بزنه محدثه سریع گفت: مخالفت بیمخالفت، همگی امشب میریم بیرون. معترضانه گفتم: محدثه! با اخم نگاهم کرد. – بذار امشب خوش باشیم… معنادار و بیرحم ادامه داد: شاید دیگه این خوشیا نباشه واست. با غم نگاهمو ازش گرفتم. مهرداد چونمو گرفت و سرمو به سمت خودش چرخوند. – تو یه چیزیت شده. خیره …
ژانویه 16, 2020
آخرین مطالب, رمان معشوقه فراری استاد
0
دانلود رمان معشوقه فراری استاد بدون سانسور pd
#معشوقهی_فراری_استاد #پارت۱ #مـطـهـره همونطور که میدویدم به ساعت نگاه کردم. آخ خدا، برفنا رفتم، ساعتو! من به تو چی بگم آقاجون آخه؟ الان اگه استاد مثل چی پرتم کنه بیرون من چیکار کنم؟ فقط سه روز از دانشگاه اومدنم گذشته، این دیر اومدنم یعنی از همین اول سال بینظمی که ازشم به شدت متنفرم. به در کلاسم که رسیدم نفس …
در این وقت از وبسایت رمان جدید با شما هستیم با “دانلود رمان معشوقه فراری استاد” امیدواریم مورد پسندتون قرار بگیره همراه ما باشید سبک این رمان عاشقانه است .
قسمتی از رمان »
همونطور که میدویدم به ساعت نگاه کردم.
آخ خدا، برفنا رفتم، ساعتو!
من به تو چی بگم آقاجون آخه؟ الان اگه استاد مثل چی پرتم کنه بیرون من چیکار کنم؟فقط سه روز از دانشگاه اومدنم گذشته، این دیر اومدنم یعنی از همین اول سال بینظمی که ازشم به شدت متنفرم.
به در کلاسم که رسیدم نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم ضربان قلبمو آرومتر کنم.
در نیمه باز بود واسه همین یه نگاه اجمالی به داخل کلاس انداختم.
اولین چیز به صندلی استاد نگاه کردم که دیدم یه پسر جوون همونطور که سرش توی گوشیه روش نشسته.
دستمو روی قلبم گذاشتم.
آخ خدایا شکرت، انگار این دفعه شانسم خوب از آب دراومد استاد نیومده.
پسره چه راحتم روی صندلی استاد نشسته، چقدر پررو!! / برای مشاهده ادامه رمان لطفا از باکس دانلود زیر استفاده کنید.
دانلود رمان معشوقه فراری استاد پارت 1 تا 4 با لینک مستقیم
پارت 5 – 6 – 7 – 8 – 9
دانلود رمان معشوقه فراری استاد بدون سانسور pd
پارت 10 تا 13
پارت 14 تا 17
پارت 18 تا 21
پارت 22 تا 27
پارت 28 -29
پارت 30 – 31
پارت 32 – 33 – 34
پارت 35 تا 38
پارت 39 تا 41
پارت 42
پارت 43 – 44 – 45 – اخرین پارت
فصل دوم با نام معشوقه جاسوس
رمان های مشابه »
رمان ارباب و رعیت
رمان خان هوس باز
رمان دانشجوی شیطون بلا
رمان حرارت تنت
رمان خان هوس باز
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
دانلود رمان معشوقه فراری استاد پارت 1 تا 4 با لینک مستقیم
پارت 43 – 44 – 45 – اخرین پارت
همونطور که به سمت پلهها میرفت گفت: هیچوقت واسم تکراری نمیشی، همیشه تازهای. دلبرانه خندیدم. – خاصیت عشقه نفسم.…
مهرداد کنارم نشست و همونطور که گونهشو نوازش میکرد لبخندی زد. – به هیچ کسی نمیدمش، برید فردا بیاین.…
به سمتم چرخید و فقط خیره شد. بیتاب گفتم: د بگو مهرداد. آروم به سمتم اومد. – حتی بچهشم…
چند ثانیه بعد لبخندی زد و به انگلیسی گفت: تبریک میگم، همسرتون بارداره. انگار دنیا روی سرم خراب شد…
رادمان تموم مدت به مامانش چسبیده بود و خداروشکر اون جاوید خانم نیومده. عمارت حسابی شلوغ شده بود و صدای…دانلود رمان معشوقه فراری استاد بدون سانسور pd
نفس تو سینم حبس شد. – چرا؟ نفس عصبی کشید و بازوهامو گرفت و یه بار تکونم داد. –…
یه دفعه همشون به سمتم هجوم آوردند و به ثانیه نکشیده تو بغل فاطمه و مرضیه درحال خفه شدن…
خودمو روی مبل پرت کردم و تلوزیونو روشن کردم. روی مبل دراز کشیدم و کوسنو زیر سرم گذاشتم. یه…
دستهامو بیشتر دورش حلقه کردم. – میخواستم… میخواستم فعلا بهت نگم چون… چون… اما گریه نذاشت ادامه بدم. سعی…
مرموز نگاهش کردم. – اون دیگه به خودم مربوطه اما اگه نگفتم به این معنی نیست که چشم از…
ابروهاش بالا پریدند. – تو از کجا میدونی من مدلینگم؟! از سوتیای که دادم لبمو گزیدم اما سریع اخم…
لبخند محوی روی لبش نشست و چشمهاشو باز کرد. – اوایل مهر بود، اولین کلاسی بود که با من…
ماهان عصبی خندید. – چه نقشهای ریخته کثافت! کاش میشد ازش شکایت کرد. چشمهامو باز کردم و شستمو به…
پوزخندی روی لبم نشست. نیما انگار نه انگار که من بهش چی گفتم صمیمانه بغلش کرد و احوال پرسی…
#دو_ماه_بعد #مـطـهـره خم شدم و چونشو گرفتم. – به دستور کی کامیونا رو جا به جا کردی؟ نیشخندی زد. –…
اخمهام به هم گره خوردند. – فکر نکنم در حدی باشی که سوال کنی! سرشو به زیر انداخت. –…
سرمو تو گودی گردنش فرو کردم که سعی کرد دستمو برداره و زیر دستم حرفهای نامفهوم زد. با ولع…
#مـطـهره با حس خوبی که بخاطر اینکه بعد از چند شب خواب راحتی داشتم و با سردرد بیدار نشدم دستمو…
سری تکون داد. – آره میخوام اما نه به قیمت ریختن آبروش. بهش نگاه کردم. – نگران نباش، اون…
چای و قند هم توی سینی گذاشتم و به همراه دو بشقابی که داخلش تخم مرغ بود رو روی…
من چیزی ازش ندارم…
اغاااا به پیر به پیغمبر من یکی دارم میمیرم از خماری، آخه لوت…
اگه پارت ندن یه رمان دیگه رو میزارم تو سایت…
سلام ادمین خواهش می کنم با نویسنده حرف بزنید که اگه دیگه نمی…
خب شما بگین تکلیف ما چیه منتظر بمونیم یا ن نکنه نویسنده طوری…
همونطور که به سمت پلهها میرفت گفت: هیچوقت واسم تکراری نمیشی، همیشه تازهای.دلبرانه خندیدم.– خاصیت عشقه نفسم.**********نگاهی به قفسهی سینهم…
مهرداد کنارم نشست و همونطور که گونهشو نوازش میکرد لبخندی زد.– به هیچ کسی نمیدمش، برید فردا بیاین.خندم گرفت.عطیه با…
به سمتم چرخید و فقط خیره شد.بیتاب گفتم: د بگو مهرداد.آروم به سمتم اومد.– حتی بچهشم مثل خودش سیریشه.– یعنی…
چند ثانیه بعد لبخندی زد و به انگلیسی گفت: تبریک میگم، همسرتون بارداره.انگار دنیا روی سرم خراب شد و با…
رادمان تموم مدت به مامانش چسبیده بود و خداروشکر اون جاوید خانم نیومده.عمارت حسابی شلوغ شده بود و صدای آهنگ…دانلود رمان معشوقه فراری استاد بدون سانسور pd
نفس تو سینم حبس شد.– چرا؟نفس عصبی کشید و بازوهامو گرفت و یه بار تکونم داد.– سوال پیچم نکن باید…
یه دفعه همشون به سمتم هجوم آوردند و به ثانیه نکشیده تو بغل فاطمه و مرضیه درحال خفه شدن قرار…
خودمو روی مبل پرت کردم و تلوزیونو روشن کردم.روی مبل دراز کشیدم و کوسنو زیر سرم گذاشتم.یه کم تو کانالا…
دستهامو بیشتر دورش حلقه کردم.– میخواستم… میخواستم فعلا بهت نگم چون… چون…اما گریه نذاشت ادامه بدم.سعی کرد جدام کنه.– بلند…
مرموز نگاهش کردم.– اون دیگه به خودم مربوطه اما اگه نگفتم به این معنی نیست که چشم از کارات برمیدارم،…
دانلود رمان پلیسی و هیجانی pdf
دانلود رمان پلیسی و هیجانی pdf
دانلود رمان پلیسی و هیجانی pdf
دانلود رمان معشوقه فراری استاد pdf از مطهره حیدری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
همونطور که میدویدم به ساعت نگاه کردم.آخ خدا، برفنا رفتم، ساعتو! من به تو چی بگم آقاجون آخه؟ الان اگه استاد مثل چی پرتم کنه بیرون من چیکار کنم؟فقط سه روز از دانشگاه اومدنم گذشته، این دیر اومدنم یعنی از همین اول سال بینظمی که ازشم به شدت متنفرم… این داستان جلد اول رمانی دو جلدی از مطهره حیدری است که جلد دوم آن «معشوقه جاسوس» نام دارد.
به در کلاسم که رسیدم نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم ضربان قلبمو آرومتر کنم. در نیمه باز بود واسه همین یه نگاه اجمالی به داخل کلاس انداختم. اولین چیز به صندلی استاد نگاه کردم که دیدم یه پسر جوون همونطور که سرش توی گوشیه روش نشسته. دستمو روی قلبم گذاشتم. آخ خدایا شکرت، انگار این دفعه شانسم خوب از آب دراومد استاد نیومده. پسره چه راحتم روی صندلی استاد نشسته، چقدر پررو!
با حس خوبی که نصیبم شده بود کولمو روی دوشم تنظیم کردم و با سر خوشی وارد کلاس شدم که همهی نگاهها به سمتم چرخید. با دیدن اون دوتا غزمیت، “دوستای خوشگل و انگل جامعه ی خودمو عرض میکنم” به سمتشون رفتم و بلند گفتم: چاکر دوستهای خل خودم. کولمو به سمت محدثه که با تعجب بهم نگاه میکرد پرت کردم و نگاهی به اطراف انداختم.
– چرا واسم جا نگرفتید نامردا؟!
چقدرم کلاس سکوته…! انگار برای اولین بار کلاسی نصیبم شده که بچه هاش عین خودم آروم و خوبند، دمتون گرم رفقا.
دانلود رمان معشوقه فراری استاد بدون سانسور pd
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
فرستادن دیدگاه
© حقوق تمامی محتوای سایت برای ای ناول محفوظ میباشد
دیدگاهتان را بنویسید